طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
موضوعات مطالب اخیر ادبی روزگاریست که ظلمت شده نوری قدسیو سیاهی شده در معرکه ها چون مه نونو به نو می رسد از هر طرفی لکّه خصمآن به آن می شِکفد غنچه وَهم.و من از هرزگی زاهد و صوفی مبهوطیا که زاهد ز تعجب شده اینسان هرزه.در فراسوی خیالمیا خیالم ز فراسوست تهی.عجب از شک و گمانو فسوسا ز حزین گاه ضمیرکه بود ورطه ی دهشت زده ی سست و خطیر.کورسویی بود آیا که رهاند شادمز چمن زار پر از گلّه رَم کرده ی عقلز همین بنیادم.پای خود می نهم اندر سر نخ های سیاهای به امید الهیاریم کن گذرم از شب تمثال به روزگذرانم همه قوم دل افسرده ی چندز همین ظلمت قدسی شده خویشی را.(صعب روزی،بوالعجب کاری، پریشان عالمی)موضوع مطلب : دوشنبه 89/10/27 :: 12:8 صبح :: نویسنده : روح اله شیراوژن متخلص به(حکمت)
مایـه ی آرامشی یـا بـا عث رنـج و عــذاب نغمـه ی شادی زنی یـا پـرده ی هجر ربـابگفتمت خواهم ببینم صورت همچون مَهت آمـدم جانـا ولـی افـکنـده ای بـَـر رخ نـقـابما که گفتیمت به پیش خوان تو چون نوکریم همچو دریـایی و مـا در پیش تـو مثل حبـابهمچو شمعی در فراقت می گدازم تا سحر عاشق دلخسته را نَبـوَد بـه سر تدبیـر خـوابساقی سیمسن بدن بر سوی ما نَظاّره کن ما خرابیـم و بنـوشان از سبوی خـود شـرابما که از بهـرِ وصـال تـو شتـابـان مـی دَویـم آخر ای سَرو سمین بـهر خدا کمتـر شتـابهرچه را بیند دو چشمم گوییا رخسار توست همچو آن عطشانِ محزونی که میبیند سراب(حکمتا) در غیبت گل شِکوه ات را سَر مَده خاطرت را دِه تسلّی بـا مِی و بـوی گـلابموضوع مطلب : یکشنبه 89/10/26 :: 10:27 عصر :: نویسنده : روح اله شیراوژن متخلص به(حکمت)
یکشنبه 89/10/26 :: 9:8 عصر :: نویسنده : روح اله شیراوژن متخلص به(حکمت)
|