سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
موضوعات
RSS Feed
بازدید امروز: 0
بازدید دیروز: 1
کل بازدیدها: 6603

ادبی




نور و ظلمت

روزگاریست که ظلمت شده نوری قدسی

و سیاهی شده در معرکه ها چون مه نو

نو به نو می رسد از هر طرفی لکّه خصم

آن به آن می شِکفد غنچه وَهم.

و من از هرزگی زاهد و صوفی مبهوط

یا که زاهد ز تعجب شده اینسان هرزه.

در فراسوی خیالم

یا خیالم ز فراسوست تهی.

عجب از شک و گمان

و فسوسا ز حزین گاه ضمیر

که بود ورطه ی دهشت زده ی سست و خطیر.

کورسویی بود آیا که رهاند شادم

ز چمن زار پر از گلّه رَم کرده ی عقل

ز همین بنیادم.

پای خود می نهم اندر سر نخ های سیاه

ای به امید اله

یاریم کن گذرم از شب تمثال به روز

گذرانم همه قوم دل افسرده ی چند

ز همین ظلمت قدسی شده خویشی را.

(صعب روزی،بوالعجب کاری، پریشان عالمی)




موضوع مطلب :